سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در آغاز سرما خود را از آن بپایید و در پایانش بدان روى نمایید که سرما با تن‏ها آن مى‏کند که با درختان . آغازش مى‏سوزاند و پایانش برگ مى‏رویاند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :18
بازدید دیروز :13
کل بازدید :121817
تعداد کل یاداشته ها : 235
103/4/17
2:59 ع


مشخصات مدیروبلاگ
 
محمد قدسیان[164]

خبر مایه

اول  خلقت الستی دروجود

بابلی پیمان  حق بستی به عود

رخصت کثرت به خوانش شدعیان 

ذره راچون بنگری خوارش مدان

درک هرکس ازجهان ازفهم اوست

فعل هرکس حاصلی  ازبحراوست  

گرشویم اندرجمعی بینیم عیان

ثبت دراذهان شدن رافرق دان

این کنی وآن کنم گویی هرآن

اختیاراست وبه فهمی پخته دان

فهم مابافهمهای دیگران درهم شوند

پندهاگیرندزهم  زایش به فهم نوشوند

تجربه اندوزوتفسیرش به فهم

هرکسی داردجهانی هم زفهم

قدسیان رفتی به یک وادی شده بی انتها

هرجه دراوغوطه ورزی نوشودافکارها

 


  
  

آورده پیام زخالق لم یزلی

آنی که بودهادی وفرق مشتری 

تنظیم نموده خیرات وحسنات

شوییم خود کرده مطهرنفسات

طاهرشویم ومس به وجودش ببریم

آنگاه بود نفع زایمان ببریم

تعریف نکنیم خود به داراییمان 

یابهره بریم ازتعاریف دگران 

یاخودبکنیم جدازدیگرمخلوق

وحدت به روح است ودیگربه فروق

چون که خودبرترببینی ازدیگران

نفس بدزایدتراتانفس جان

اکثرابرده شوندهم ثروت وقدرت هم

این رویه نیست دین آن نیزهم 

قدسیان این گفته هایت درلفاف است یاعیان

دین چه باشدآنکه گیردعدل او این جهان وآن جهان


  
  

گفته اندکل از وفاق جزءهاست

این بجاجزء هم درونش کل هاست

چون شودحاصل درون جزء کل

دانه ای رادیده ای زاینده کل

هم درون کل جزء هم جزء کل 

جزء سلول آن شودحاصل به کل

گرکه خواهی قدرجزء وکل کجاست

چون روی قعریکی بی انتهاست 

آفریدست اینچنین زیباکریم

شکرحق شایسته دان اندرحریم 

قدسیان ازجزء گفتی کل ازوآمدبپا

عجزانسان درهمین گفته هاناگفته ها


  
  

آنچه مانده ازگذشته آن بودمیراث ما

گرسوالی داشتیم چون دهدپاسخ به ما

چون که داریم فاصله درزمانی ازوجود

بعض پاسخهای اوماندنی باشد زبود

گرکه پرسیم ازکسی بایدازوگیریم جواب

دیگری پاسخ دهدغایت نگرددآن ثواب

هرچه اومعنی بودداردبه برتفسیرها

یک موافق یک مخالف می دهدپاسخ به جا

تام گفته بشنوی پاسخ جوازی برسوال

چون که نیمش آمده پاسخ خطاباشدروال

پاسخ هرچیزعقل است بادلیل

بادلیل افتدقبول ورنه باشداوذلیل

چون مدلل شدعقل برآن صاحب حکم

بی دلیل ازهرکه شد پایش نشین یکدم به هم

قدسیان ازهرچه گویی عقل اوافضل تراست

عقل باشددرمیان برترزهرصاحب سراست


  
  

هفته وحدت بودامیدما

تاکه صدره یک کنیم دردیدما

این شودحاصل به اقسامی نکو

آنکه گردیده جدانایدچواو

وحدت است اندرنگهبان ازوطن

یاکه جمع فکرهاگردندچومن

اولی رامی شودهم بایدش درجمع شد

وان دگرنایدبهم شایدخیالی دورشد

ظاهرکارهم نشانی دیگراست

هریکی کوبدبه طبلش اوسراست

گرچه باشدوحدتی درعمق جان

هم ببایددیدعیانش هم نهان

وحدت آنست که ازفکرست فزون

آن پسندی که اوثقیل است نزداون

قدسیان کی دهدفکری همی حاصل ثمر

آنکه شداحسن عمل آن دارسر


  
  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >