سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسى از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه مى‏برم چه هیچ کس نیست جز که در فتنه‏اى است ، لیکن آن که پناه خواهد از فتنه‏هاى گمراه کننده پناهد که خداى سبحان فرماید : « بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است » ، و معنى آن این است که خدا آنان را به مالها و فرزندان مى‏آزماید تا ناخشنود از روزى وى ، و خشنود از آنرا آشکار نماید ، و هر چند خدا داناتر از آنهاست بدانها ، لیکن براى آنکه کارهایى که مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پدید آید ، چه بعضى پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند مى‏شمارند ، و بعضى افزایش مال را پسندند و از کاهش آن ناخرسندند . [ و این از تفسیرهاى شگفت است که از او شنیده شده . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :160
کل بازدید :127835
تعداد کل یاداشته ها : 241
04/1/29
10:44 ص


مشخصات مدیروبلاگ
 
محمد قدسیان[164]

خبر مایه

خالقاگفتی بخوان دستی بدارم بردعا

ازچه گویم ازکه هم نطق من واکن به جا

آفرینش کرده ای برخودکه احسن گفته ای

این منم درپیش توشایدکه این گفتن خطا

گفته ای لاتقنطوا...چشمم به امیدتوشد

گرتوعزم من کنی من بسویت پربها

هرچه گویم وسع من باشدبه امیدتوبند

بندخودراوامکن پشت توحی بقا

لطف توگشت بیشمارصبربراحوال من 

قدسیان کمتربگواونمایدچون طلا


95/2/8::: 3:34 ع
نظر()
  
  

دیده کی بیندخودش کن مرامش آشکار

یاچوخورشیدی بتاب بیشماراندرشمار

صاف کن آب روان خودخوری یادیکران

قعردریاچون روی آوری دری به بار

کی توانی این کنی یاکه آن آری به دست

گرنباشدشوراوکی کنی شوری به بار

قدسیان گردن بنه زیرتیغ کردگار

تیغ اوصیقل دهدتیغ چرخ روزگار


  
  

روح باتن شدیکی کی بودازهم جدا

چون زهم گردندجدااین بدن ماندبه جا

یک سواردیگری دیگری همپای او

دیده نایددرنظرگرچه اوداردبقا

درتلاطم بحرشدگاهی هم اندرسکون 

هم سکون وهم تلاطم خصلتی ازاوبجا

صاحب دفتربنام بی خوروخوابش عیان

اوکفایت می کندیادش ایدجابجا

چون شودازتن چدالش شوداین پیکرم

خاک داندقدرآن می کندخودرافدا

قدسیان آسوده شوتاتوداری صاحبی

شوق دیدارش تویی گرشوی عبدی بجا


  
  

کن توکل برخداانجاشودمامن تمام

شورکن دربین خودروبسوی عمق جان

کن نثارمقدمش ازانچه دردل پربهاست 

گرکنی انسان تمام صاحب شوی ایمان چه ان

گرچه ایمان منقسم گرددبه انواع شمار

خوش بران عاشق که اوهم خوشده درهرزمان

زندگی حال است وفرداهانیایددرشمار

چون که فرداهارسدحالی بوداندرمیان

ازدمادم لحظه هااین زندگی حاصل شود

خاطره دیروزشدفرداتخیل درزمان

حافظ دم هاکنم زایدازاوعزووقار

جمع دم هاکن به عزفردابودیک دم بران

قدسیان چندازدم ودم هابرانی درزبان

زندگی ازجمع دم هاحاصل است درهرمکان


  
  

بیقرارم درزمان نایدزمان رایک قرار

یک نفس چون می کشم نتوان همان باردگر

لحظه هاعمرمنندهرلحظه ایدنوبه نو

لحظه ای چون بگذردنایدهمان باردگر

نوبه نوحویم زمان این افتخاری برمن است

یارنوپوشم مراداده چنین سبکی به بر

هردمی چون بگذردمی شودمکتوب من

خاطراتم همچنین مکتوب مادرخیروشر

گرکه خواهدپاک باشدقبل وبعدت درشمار

دست خیریارباشدبیقراری درسفر

قدسیان مستانه رودراین زمان بیقرار

تاکه گردی دربرش جوهری اندرنظر

 


95/1/24::: 10:4 ع
نظر()
  
  
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >