الهی سینه ام راآتشین کن
دلم درتوی سینه ام برفروزان
فروزان کن به اتش شعله هارا
که باشدشوق وصلت سینه سوزان
دلی دادندمرادلدارخواهد
بشوق وصلتش دل یارخواهد
دلم باشددرون سینه ام حبس
دلی که اوبه بنداست یارخواهد
سرمستان بزیرآب بردند
بوقت غرق آب غمخوارخواهد
چوبلبل عاشق گل شددمادم
سربرسوی گل صدبارخواهد
اگرعاشق شودبرشمع جانسوز
بدورش پرزنداویارخواهد
چه گویی قدسیان ازگفته هایت
ترادل بایدت دل یارخواهد
صدایم گرکنی هردم بسویت بال بگشایم
مراجزکوی تونبودبخاطربسپرم هردم
الاای ماه من برتاب به بی تابی که من کردم
بده آرامشی بردل گشایم بال وپرهردم
ستاره می زندچشمک که کرده خیره این چشمم
که کرده خیره این چشمم که من عاشق شدم یکدم
دلم راسینه ام اکنون فدای راه توکردم
که این راه نکویانست که نیکوپرشودهردم
توهم ای قدسیان برخیزتوکل کن به اوایندم
که محواوکنی خودراشوی مرحم به هردردم
الاای غایب ازدیده بسویم کن نظرحالا
زشعبان نیمه بگذشته بیاعالم بکن غوغا
خلایق چشمشان بردرکه صاحب ازسفرآید
کنندمهمانی آماده چراغان کردهاندحالا