گفتم که گذارم پادرصحن وسرای تو
گفتی که بیاجاناباشم به فدای تو
گفتم که کنم جانرامولابه فدای تو
گفتی بخرم آن رادرمزدوعطای تو
صداراگرکنی فریادویادردل شوی همراه
سعادت این چنین باشدکه مقبولش شوی هرجا
تراجان داده است خالق که خودراعبداوسازی
گرحاصل شدچنین زیبافدایش می شوم هرجا
http://www.mghodsian.parsiblog.com/
دلم بندرخ یاراست به الغوثی پناه آرم
رهایابم ازین ناروتقرب رابه پیش آرم
که راگویم چه راجویم همانی کزرگ گردن
به مانزدیکترباشدهمیشه محضرش باشم
غرق این دریاشدم ناجی زغرقابم تویی
دست وپایم بسته شددرقیددیدارآرزویت
دیده راچون واکنم دستم به ابروی توبنداست
بنداین موی کمندمقصدم شدآرزویت
بنداین دستم نمااین دیده رادل هم بکویت
دیده راسوزان نمادراین شبانگه محورویت
تاببینم روی توآرام گیرداین دلم
قدسیان هم آرزوداردکه باشددرسجودت