دیده ای بعضی زخودفارغ شدند
غوردیگرمی کنندلایق شدند
طبل کوبان ازدرون بی مایه اند
نقل این وان کنندمستانه اند
شرک وکفرامیخته عزی به سر
باخیال خام خودوارسته اند
قدسیان خواهدهدایت برخودوبردیگری
عاشقان مشتاق باشندزین سری
گفته خالق به پیغمبر باش درامر رب
گوبه مردم هم چنین باشدبه حرب
امرکرده رب من باشی به قسط
کن زتبعیضش رهااینست قسط
کرده ای وجه جلادرزندگی
خرج کن آنهابه وقت بندگی
سجده کن اورااقیمش برفراز
غیررازن بر کنارتاپای راز
اوبخوان اخلاص واردرکوی او
این بودمعیاررفتن سوی او
دین باشدبهراودیگران رازن کنار
ازچنین شیوه شوی تودرکنار
خلق کرده داده ارزش سوی او
می بردسویش عمل کن کوی او
قدسیان بشنوپیامی دررهش
شکرخالق رابجااروبشو عاشقترش
هرکسی درزی خودداردولی
یازشیطان طالب وعشقش سمی
گرکه خواهی درصفا،عشق وکمال
روبه ایزداوولی بی ملال
مؤمنان مراه باشنددرحیاه
هم یقیمون الصلوة ویوتون الزکوه
هم بودراکع به یک شاخص دگر
این چنین کس راولی بودن به سر
قدسیان کردی ولیان راشمار
حق بوددرپیروی این نمایدختم کار
مؤمنین باشدخطاب دردین او
گرعقب گردی کندازدین او
گریکی خارج شودازدین او
می رود جمعی محبش سوی او
افتخاران شودقومی که محبوبش شده
اوبوددوستداراوعکسش همانندش شده
اوبودبرمومنین سرورزاعمال
بدین وصفش اذله درخط وخال
نداردخصلت بالابلندی
بلنداست لیک خاکی درکمندی
کافرین راافضل است درخوی وخو
جهددرراه خداهم کیش او
سرزنشهاگرکنندقوم لءیم
خوف نباشدبهراوباشدسلیم
این چنین فضل خداداده براو
اودهدوسعت علیم است کوی او
قدسیان گفتی زمعبودان او
آنکه باشد کوی اوخوفی نباشدسوی او
این یکی دردین خودباشدوفا
دیگری درکفرخودباشدجلا
آن یکی گاهی به این گاهی به آن
می کنددرزی خودمکری گران
مانده ازاین مانده ازآن بی ثمر
کی شودعایدبدین مختومه زر
عاقبت کافرشودگرماندگار
مژده بادت باش دررنگت قرار
عاقبت باشدبرای متقین
حق بداده این چنین شیوه یقین
طی کنی عمرت به راه گمرهی
خیزازجاتاشوی عزسری
قدسیان دیدی مرام ومقدمش
عشق باشددرمرام برتری