ازتوازانفال پرسندای رسولم گوبه آن
نفل باشددرزیادی برخداوبررسولان
ازمصادیقش بگویم نکته هاتوگوش دار
سرزمین بایرودره ارث بی وارث شمار
لغزشی آیدپدیددرطول راه
پس به تقوی کوش باشی سربراه
کن به اصلاح ذات بینت باوفا
بااطاعت ازخداوازرسول انبیا
گشته مولاعلی وقت سفربرسوی شام
چونکه پایش دررکاب گفت آن رااوتمام
بارالهاده پناه ازسختی این طول راه
رنج واندوه سفرازمنظرزشت وتباه
منظربدحالی اهل ومال ودرولد
درسفرصاحب منی حفظ اهلی دربلد
جزتوتوان ندارددرجمع چنین حالی
این گفته پیغمبرآخرزعلی یابی
آنکس که بودخانه کی درسفرش یابی
آنکس که سفردارددرخانه نتوان یابی
هم حافظ اهل توهم درسفرش یابی
قدسیان این گفته پیغمبرهم شدزعلی نامی
زندگی بانامهاگرددشروع
گربگیرندنامهاباشدجزوع
صاحب نامی به نامش زنده شد
هردرونی دربرون پاینده شد
شخصیت هادرزمان یابندکمال
خوب وبدازهم تننددراین مآل
هرزمان باعینکی بینندجهان
نی نباشدارزشی بل ارزشی دارندعیان
سالکان گردندوجوددرعالمی
هرچه بودست کی شوددرزایلی
گه بخوابی گه شوی بیدارمرز
گرببینی مرگ دیگرتجربه آیدبه ارز
بودتوازبهرچیست خواب وبیداری چند
آخروغایت به بیداری رسی نی پای بند
رازهاداردجهان درطلوع ودرغروب
دروجودعایدشودازیقین شک هابروب
درزمان ودرمکان باشی به قید
چون گرفتاری به آن نتوان به صید
هرچه درکش می کنیم درزمان ودرمکان
آنچه آزارم دهدفاصله افتددرآن
موج دریاهستیش دربوداوست
چون به آرامش رسدنابوداوست
قدسیان آرام شوازافت وخیز
چون تودریایی شدی سودش نیز
کی شودازتوجداخالقت باشدپناه
ازدرون خودبجوش تاکه دریایی شوی
چونکه گیردجانتان درشب تمام
آنچه درروزهم کنی داندتمام
صبح آیدمی شوی بیدارجان
این ادامه داردش تاعمق جان
عاقبت باشدرجوع ماخدا
می کندآگاه به اعمالم وفا
اوبودفوق همه درهرزمان
حافظان برمابداردپای جان
چون اجل آخررسدگیردچوجان
حکم هاازاوبودسرعتی داردعیان
چون به زاری می رسی گیری پناه
این خداباشدپناه غیراونبودبه راه
دیده ای آیات حق گیرندبه غیر
این جمعیت دل بکن باشد به خیر
قدسیان گشتی درون آسوده باش
حافظت باشدخدادردانه باش
امانت دایره گسترده دارددرجهان
به هرفردوبه هرجمعی نصیبی هست درآن
امانت هازیادواهلیت هم گشته افزون
ثواب آنست که اهلش رابیابی طالب اون
درادای یک امانت اهلیت هاجایزاست
چون به حکمی داوری درعدالت دایراست
کن اطاعت ازخداوازرسول
صاحب الامرازخودت بالاوفول
صاحب الامرکندفرمان برم
کن اطاعت آنچه حق است می خرم
گرنزاعی درگرفت دربین خود
زن محک برخدا وبررسول شوسوی خود
قدسیان ازامانت گفتی واهلیتش
ده امانت زابه اهل مکتبش