زندگی بانامهاگرددشروع
گربگیرندنامهاباشدجزوع
صاحب نامی به نامش زنده شد
هردرونی دربرون پاینده شد
شخصیت هادرزمان یابندکمال
خوب وبدازهم تننددراین مآل
هرزمان باعینکی بینندجهان
نی نباشدارزشی بل ارزشی دارندعیان
سالکان گردندوجوددرعالمی
هرچه بودست کی شوددرزایلی
گه بخوابی گه شوی بیدارمرز
گرببینی مرگ دیگرتجربه آیدبه ارز
بودتوازبهرچیست خواب وبیداری چند
آخروغایت به بیداری رسی نی پای بند
رازهاداردجهان درطلوع ودرغروب
دروجودعایدشودازیقین شک هابروب
درزمان ودرمکان باشی به قید
چون گرفتاری به آن نتوان به صید
هرچه درکش می کنیم درزمان ودرمکان
آنچه آزارم دهدفاصله افتددرآن
موج دریاهستیش دربوداوست
چون به آرامش رسدنابوداوست
قدسیان آرام شوازافت وخیز
چون تودریایی شدی سودش نیز
کی شودازتوجداخالقت باشدپناه
ازدرون خودبجوش تاکه دریایی شوی