هرعمل باشدحیاتی درزمان
گرزچشمت دورشدباشدهمان
هرچه کاری دردروآیدبدست
هرچه اوعالی بودیاهرچه پست
گرچه مومن گشته ای بارب خود
پای درصبری بکن باجهدخود
دوستی بادشمنان رابدندان
آنچه باشدبدولایت برشماست
چون ولی گشتندبتوفرمان دهند
تابعی گراین چنین این است بند
گرخداداری قبول ودیگری
کی شوی درارتباط آخرش باشی تهی
گرکه باغیرخودی گشتی رفیق
ترمزت باشدبپاتارهی اندرغریق
گربودحب خدااندردلت
پیروی کن دررهش باشدبرت
قدسیان هرعمل آثاردارددربرش
آن عمل رابرگزین نبودشرش
صبروتقوی بالهای روبه حق
باتوکل می شوی درجندحق
ترس چون ازدل بردغالب شوی
یک شوی غالب به صدلایق شوی
این بشارت هادهدصبروقرار
امرباشدنزدرب روبه اوچابک سوار
چون که افتادی تجارت درربا
جنگ بارب کرده وآتشی کردی بپا
سرعت وسبقت بگیردرکوی حق
هم دهداومغفرت هم بردبرسوی حق
دیدخودراکن فراخ چون بهشتت مثل آن
چون که نورآمدشودظلمت عیان
عاقبت جنت نمایدمتقین
بخل ازخودزن کنارشودریقین
کظم غیظی کن به رفتارت جلا
بس بودشیرین آنکه شدمردوفا
آن یکی کارش ریاخون می مکد
دیگری احسان کندخیری خرد
سرعت وسبقت بگیرددرخرد
آنکه ظلمی می کندبرخودپرد
قدسیان دیدخودراکن فراخ درسوی حق
دستگیرت اوبودچون که باشی پای حق
گردعای مادرمریم نبود
اذن حق برعیسی مریم فزود
شدکلامی امتحن بهربقا
شدبه به آثارش بقا اندربقا
هرچه دیدیم وشنیدیم می شودنوعی اثر
گربوددراذن حق میدهدمریم پسر
بودمریم برپسرهم پدرهم مادری
آیه ای درنزدحق گفت سخن دراین سری
بودعیسی بین ناس درگروهی بوده خاص
دروجیهی نزدحق بین مردم هم به پاس
شدبه تعلیم وبه حکمت هم به تورات وبه انجیل
هم برص رامیبردبین خلق گشته رسول
مرده رازنده کندکورمادرزادبه دید
قدسیان باشدنشان درک یابی پای دید
درمثل داردکسی انفاق داردنزدحق
درزیادی می کنددرشخصیت کرده شفق
آنکه انفاقی کندازمال خود
منت وزحمت نداردبهرجود
بهردرانفاق برمنفق بود
گرچه دیگربهره بردامانهایت خودبود
بهرخودسازی کنی انفاق کن
چون بدادی خارج ازذهنت بکن
گربه صفوانی بیایدوابلی
شویدآن چیزی که باشدرودلی
گرکه انفاقت بودسطحی اثر
چون بدادی کردی آزاردرثمر
کفرکردی شکرخودبااشتراک
چون نیفتادی برآن اصلی که پاک
وعده ات رامی دهدشیطان به فقر
گرتوانفاقی کنی حق دهداضعافتر
چون زخودگشتی برون انفاق کن
قدسیان شوخالص وبعداوانفاق کن
برواحسان رابنامندخوب نام
فرق باشدبینشان درکوی نام
درکمیت نام اواحسان بود
چون به کیفیت رسی برنام بود
دایره احسان زبرکمتربود
مرزومحدوده نداردبربود
روکنی برمشرق ومغرب نه بر
باشدآن کس راکه اوایمان به بر
مرتبت هاداردایمان درعمل
هرکسی بریک نظرداردعمل
گاه ایمان برخداگاهی معاد
گه ملایک گه کتاب گه نبی اندربلاد
میدهدمالی که حبش چون دراوست
برذوی القربی یتامامسکین درمانده اوست
سایلین ودررقاب هم درردیف
هم صلاه وهم زکوه گرددحنیف
عهدخودراکن وفابعدعقود
چون بدین مسلک شوی باشی ودود
قدسیان کن صبردرراه رفیق
چون تومیثاقی ببستی اوشفیق