داده دستورالعمل ریبی درآن نایدبکار
هادیست برمتقین آن یک زسه داردشمار
کرده انسان منقسم برکافروبرمتقی
آن سوم باشدمنافق بشمرش اندررجی
گویمت ازمتقی اوراشناسی ازهمه
کن شماره یک یکش گویم بکن درحافظه
اولش ایمان به غیب دارندویکسرازهمه
درصلاتندپایدارازرزقشان انفاقیه
ای رسولم هم بتوایمان وبرقبلان همه
آنچه برتوشدنزول وبرگذشته یکسره
آخرت رادریقینندرهروندبی واهمه
هادیندودرفلاح ربشان باشندهمه
قدسیان گویاشمردی قصه این متقین
آنچه درفهمت شده کردی عیانی این چنین
سوی یاری میروم که اومرادل می برد
دل که درکویش فتادهرطرف خواهدبرد
خوانمش بانام اواوبخشدازکان کرم
شکرهابایدنموداوکه هست اندربرم
گفته است خلقت نمودم تاشوی توبنده ام
می پرستم هرزمان بریاریت دل بسته ام
درمسیرمستقیمت کن هدایت خالقم
غیرگمراهان هم غضب کرده رهم
گفته بودی ناامیدازمن مشوای بنده ام
توکه رحمان ورحیمی من کیم شرمنده ام
قدسیان آرام باش اوافضل است
رفته ای اندررهی که اکبراست
یارنمایدخودش دیه بیناطلب
وصل به یاری شدن سینه والاطلب
درقدم اولش فهم کنی گفته ها
هرچه به سمعی رسدکی شودآن فهم ما
عرضه کندبی حجاب هرچه کنی زودعا
می روی اندردرون می تنی آن پربها
نقشه نقاش بین میروداندردلت
آنچه زدل شدبرون آن بشودحاصلت
گاه به قعریمی درببری بی حساب
گاه عطایت کندچون که روی سوی آب
نیت پاکی طلب درره جانان بکوش
زنده شوی درزمان همت والابکوش
دردلت ای قدسیان گشته فزون راهها
یک زصدمنتخب اوببردبرعلا
ذهن ونفس وجسم ووجدان همه
روح من راکه او دمیدست ازهمه
جمع گشتیم درحصاری عاشق کوی خدا
درتوقف نیستیم کی شویم ازاوجدا
جمع ماچون یکدل ویکتاشویم
آن کنیم آن راکه ایزدپروریم
ذهن ونفس وجسم به روحم بسته است
گرکه روحم پرکشد آن مابقی دلخسته اند
درتلاشیم وبدین سوخم شویم
نیست ماراجزنلاش وبهره ازآن می بریم
گربهم دمسازویک سازی زنیم
اوبرددل را به آنجاکان سریم
قدسیان سازی زدل کردی برون
سازتوگرددجداازاین واون
رجب زپانزده چون گذشت بیعت ماشدیدشد
کرده بپاعلم چراخبیث درخبیث شد
دین رسول حق چرابدین نمایش آمده
ظاهراوچنین عیان باطن اوشرامده
امربه معروف کنم زنده کنم دین نبی
وسعت ارض هست فزون روم به سوی سرمدی
بیعت باخداکنم به اهل بیت پاک خود
روم به سوی کعبه اش کنم عطاوجود خود
وجودمازجوداوهدیه کنم به مقدمش
هیهات من الذله راعلم کنم به مکتبش
ای قدسیان رهی روی که رفته اند رهروان
عبدشدن به کوی حق زنده شدن به هرزمان