دشت گرم کربلاآماده دلدادگان
سرخی خون گلوگیردبغل ازعاشقان
گرمی خون تاابدماندبقاواستوار
روزعاشوراشده چون بزم جمع دلبران
خیمه راآتش زدندتاخون دل جوشان کنند
جوشش این خون هاباشدبه هردوروزمان
حق وباطل هرزمان درگیروداریکدگر
آن زمان که باطلی گرددامیردوستان
می زندتیرخلاص بردشمنان آشکار
این بودارثی زآدم تاقیامت جاودان
اربعین عاشقان یکباردیگرگل دهد
عطروبویش برفضاپیچیده مانده جاودان
کرده بسیاری سفردررنج وغم شدمبتلا
زینب وزین العبادوکودکان ناتوان
لیک این بانوی ماگفتا به زیبایی تمام
من ندیدم غیرزیبایی دراین دشتودمان
قافله درهرزمان فرمانده اندای قدسیان
تاکه داری جان به تن فرمان ببردرهرزمان