افتادهام درراه حق پیوسته جانها می رود
درسیراین راه وفاجانهابفرمان می رود
یک لحظه نیست راه درنگ راه عقب گردیک خطا
چون عاشق کویش شدم دیدم که جانهامی رود
مهلت به ماداده زیادسازیم تکامل زندگی
عشقست وایمان آرزوبرسوی جانان می رود
هرچه کنیم به خودکنیم گرنیک وبدیا که ادا
اینجامکان زندگی آخربه پایان می رود
پایان نباشدزندگی باشدگذرازیک زمان
آنجامکان جاودان اینسان به پیمان می رود
دیدم که مشغولندزیاددم اززروزوری زنند
یک عده ای تزویرگرچرخان بدوران می رود
باطل کنندحقی به حق بعض آشنابعضی به جهل
این درسی ازیک زیستن پیمان به پیمان می رود
خوش باشدآن عاشق بکام درکوی خیل دلبران
دستش بوددردست دوست برکوی جانان می رود
ای قدسیان راهی گزین ازاین همه راه دراز
یکدم نکن توغفلتی این ره شتابان می رود