رفته بودم یک دومجلس آشناناآشنا
هرکسی ازظن خودمی کردحق خودنگاه
کرده بالاپرچمش برمدعاافتاده راه
ظاهری آراسته آیابوداین شمع راه
می نهم گام دگرنزدیکترتابردرون
جویم اینجاصدق وعدوسینه تفتیده راه
راه حق باشدعمل پیروایزدشدن
ذوب این مکتب که پرچمداراوگرددالله
سینه رابایدگشودآنقدرکه داردظرفیت
ذوب همدیگرشویم تابگسلیم این سدراه
دردرون دشتهابایدکه باشدیک هدف
ورنه بیهوده شودپروازهادرطول راه
راه رفتن باهدف زیباکندطی طریق
فاصله چون حذف شدارزش شودعدلی براه
دورکن ای قدسیان این ضدها
روبه وحدت تاشودمهری به راه