ای آفریده حق ای گوهرتابان
ای چرخ وفلک ازعشق توچرخان
توگوهرنابی توسرورنازی توعزیزی
من ازبودتوبودم من درکوی توآسودم
چه شودبوسم بین دوابرویت
من که نه ماهی دروحودت بودم
من که بی خوابی ازچشات می ربودم
توبه من دلبسته من به تووابسته
امرحق رابین که چنین بایسته
مادرم روح منی تومادرم عمرمنی تو
مادرم باتوشادم مادرم بی توبربادم
توکه باشدبهشت زیرپای تو
شب وروزت بودسیردراین سرا
من که چون هستیم ازوجودت جداشد
غرق درمهرتوهستیم پایداروبقاشد
توعزیزی مادرتولطیفی مادر
بوسم آن روی توبین دوابروی تو
توبودی مادرمن من شدم پاره تن
مادرم پاره تن رانکنی ازخودجدا
مادرم دست اجابت زتودارم زدعا
مادرم قدرتورامی دانم
مادرم حس تورامی خوانم
مادرم توکه هرروزپاگذاری دربهشت
منوباخودت ببربه سرنوشت