چون که خورشیدسکوت شب شکست
روشنی بالاگرفت ازانکه هست
بست دست ظلم وبیدادوستم
عاشق بیداری وشیدای نوروپرکرم
عااشق تابیدن نوربه عالم کاراو
روشنی بخش جهان وآنچه درپهنای او
اوکندروشنگری بی کم وکاست
عاشقان محوجمالش می شوندباروی باز
عاشق ومعشوق گیرنددست هم
تابگیرندبهره ای ازهست هم