عاشقی رادیده ام دردش شده
عشق سوزان دردشه باغم شده
گویدش درمان ندارددرداو
بینم اورانحله اش باشدچه سو
ها،دردعشقت خالق یکتابود
روبسوی اوکنی عالی بود
چونکه گیری سوی اوتاب وقرار
اوکنددرمان دردت برقرار
دیده ای راهی بودبی انتها
کنده ای چاهی زنی درآن صدا
دردبی درمان نباشددرداو
اوکنددرمان به کمترگفتگو
روبسویش آروروتاانتها
غصه ات باشدزچی غمدیده ،ها
قدسیان این راه باشدبرقرار
کن اشاره سویت آیددرکرار