درب رحمت بازکرده خالقم
نیستم نومیدرحمت شایقم
هرکه راخواهم آن پررحمتی
دست خالی نیستم درزحمتی
نیستم مایوس باب رحمتش
سرنپیچم ازعبادت دررهش
رحمتش پیوسته است ودربقا
داردنیاعاقبت باشدفنا
مردمان بایدروندازآن جلا
رخ نمایدهم به شیرین خوشنما
درتعجل طالبش خواهان شود
قلب اوپیچیده وناظرشود
باربندیدازجهان بااحسنی
آنجه باشدازحضردرتوشه ای
خواهشت افزون مکن فوق کفاف
یاطلب درکثرت ازاصل عفاف
قدسیان غوری بدنیا کرده ای چون قصه دار
کوش درحدکفاف ودرعفاف پاکیزه دار