سوی یاری میروم که اومرادل می برد
دل که درکویش فتادهرطرف خواهدبرد
خوانمش بانام اواوبخشدازکان کرم
شکرهابایدنموداوکه هست اندربرم
گفته است خلقت نمودم تاشوی توبنده ام
می پرستم هرزمان بریاریت دل بسته ام
درمسیرمستقیمت کن هدایت خالقم
غیرگمراهان هم غضب کرده رهم
گفته بودی ناامیدازمن مشوای بنده ام
توکه رحمان ورحیمی من کیم شرمنده ام
قدسیان آرام باش اوافضل است
رفته ای اندررهی که اکبراست