سحرگاهان بساطعیش برپاکرده اندیاران
خوشاحال دل عشاق وجمع سینه سوزان
درآن هنگامه چون نادی ندای جمع رادادست
یکایک می کنندپروازبسوی ساحل نیکان
سوارموج دریاوبدلهااین نظرباشد
دراین دریابه آرامی کنندغوطه سبکبالان
وگرهم غرق دردریاشوندباجمع مشتاقان
چوناجی باشدش اوراحکیم قادرسبحان
خداوندانماخیری براین جمع سبکبالان
که باشدقدسیان عاشق روددرجمع مشتاقان
کریماخالقاپوشان خطایم
زپوشیدن ببخشاجرمهایم
توخلاقی به عالم دلبری کن
بدل آرامشی دراین سرایم
الهی سینه ام راآتشین کن
دلم درتوی سینه ام برفروزان
فروزان کن به اتش شعله هارا
که باشدشوق وصلت سینه سوزان
دلی دادندمرادلدارخواهد
بشوق وصلتش دل یارخواهد
دلم باشددرون سینه ام حبس
دلی که اوبه بنداست یارخواهد
سرمستان بزیرآب بردند
بوقت غرق آب غمخوارخواهد
چوبلبل عاشق گل شددمادم
سربرسوی گل صدبارخواهد
اگرعاشق شودبرشمع جانسوز
بدورش پرزنداویارخواهد
چه گویی قدسیان ازگفته هایت
ترادل بایدت دل یارخواهد
صدایم گرکنی هردم بسویت بال بگشایم
مراجزکوی تونبودبخاطربسپرم هردم
الاای ماه من برتاب به بی تابی که من کردم
بده آرامشی بردل گشایم بال وپرهردم
ستاره می زندچشمک که کرده خیره این چشمم
که کرده خیره این چشمم که من عاشق شدم یکدم
دلم راسینه ام اکنون فدای راه توکردم
که این راه نکویانست که نیکوپرشودهردم
توهم ای قدسیان برخیزتوکل کن به اوایندم
که محواوکنی خودراشوی مرحم به هردردم