الاای ماه بیرون شوتوناجی مسلمانی
نباشدمصلحت درکاربدین عزمی که توداری
چگویم انتظارم راکه چشمم بررهست هردم
توکل برخدابنمابه مشکلهاکه توداری
ترادیدم که سررابسته بودی
عجب ازکارامت خسته بودی
به خالق فزت وربالکعبه گفتی
توخفتی غیرحق چیزی نگفتی
دیدم که توراخوانندباصورت گلگونی
صورت چه بگویم من افتاده سرورویی
افضل زهمه خاک است گیردبه بغل این سر
تاکی بشودخالق راضی به چنین سویی
گفتم که گذارم پادرصحن وسرای تو
گفتی که بیاجاناباشم به فدای تو
گفتم که کنم جانرامولابه فدای تو
گفتی بخرم آن رادرمزدوعطای تو
صداراگرکنی فریادویادردل شوی همراه
سعادت این چنین باشدکه مقبولش شوی هرجا
تراجان داده است خالق که خودراعبداوسازی
گرحاصل شدچنین زیبافدایش می شوم هرجا
http://www.mghodsian.parsiblog.com/