خراسان مدفن شمس الشموس است
خراسان لاله ازباغ رسول است
گلی ازبوستان آل اطهار
شگفته درجوارش زایرین است
امام هشتمین باشدچوضامن
مزارش جنتی دزاین زمین است
نیزه وراس منوروین مسیرپرعناد
خواب ازدشمن ربوددرتلاطم بن زیاد
کربلاوکوفه وشام بلادرانتظار
میهمان نیزه آیداین همه کفروعناد
کوفیان بی مروت خوب میهمان راکشند
کرده اندخنجرمهیادیده هاگریان کنند
بابصربایدکه بوداین خبرازدل شنید
حب دنیاراس هرکل خطابرخودخرید
طالب ری بودوقتل این امیراوراهدف
نی به ری اومی رسدامابهاقتلی خرد
سینه هاباسوزخوداین عشق راسوزان کنند
عشق سوزان سوی اوبالاوبالاتررود
عاشق ایزدشدن اورانهایت آرزوست
ایزدم عاشقتراست بایک بهانه می خرد
چون که خلقت کرده وبرخلق خودگفت احسنش
گراشارت اوکندباسربدینگونه دوید
قدسیان گردوستدارحضرتی بایدکه بالاترروی
برکنی خودرازدنیاچون شوی اورامرید
اربعین وزینب واین سفرپرخاطره
چون کندشرح جفاباخاطرات قافله
کوفه وشام بلاوزینب وسجادوصبر
رنج این سیربلانقش براذهان شده
کاروان شدراهی صحرای عشق بادوستان
یک طرف رنج سفرسوی دگرشدزنده یادوخاطره
گفت ای میروفامن زینبم برگشته ام
قامتم گشته کمان ودیده برسویت شده
بارقیه رفتم وبی رقیه آمدن شدسخت من
یک امانت ازتوبردم چون نیاوردم همه
دشمنت هرجاگرفتم خوارکردم والسلام
دخترت هم میزبان راس توچون میزبان مهتره
ازمصیبتهاچه گویم خاطرت زنده شود
ارتحال باب ومامم باحسن بردلم آتش زده
این دل زخمی راباصبرکردم برقرار
جسم توخفته بخون راس توهمراه منه
قدسیان کم گوی ازسختی راه دراز
زینبم باصبرخوداحیاگردین منه
ازکربلاتاکربلایک اربعین بگذشته است
محمل سوارآشنابس رنجهاکه دیده است
آغازسیرکاروان ازقتلگاه بی امان
وقت خداحافظی شدافتاده چون برگ خزان
هریک شهیدی دربغل گیرندوگویندالوداع
خاک زمین کربلاگیردبغل گویدوداع
این میهمانان ازمن است گیرم بغل اجسادشان
خاکم چوگرمی می دهداینجامکان عاشقان
احیای دین ازاین زمین شدگسترش براین جهان
خیل جمال عاشقان این سرزمین است ومکان
ازکربلاچون که گذشت برکوفه وشام بلا
ازطعن دشمن سوخته تابرملاسازدبلا
چون لب ودندان حسین باخیزران شدآشنا
زینب نمودرسوایشان زین العبادهم مبتلا
شدمیهمان دخترش راس حسین سرجدا
ای وای ازاین دشمنان این خاطیان بی حیا
سیرسفرشدمنتهی باردگربه کربلا
یکباردیگرشیونی برپاشده درنینوا
ای قدسیان شدمختصراحوال این سیربلا
این افتخارماکه شدرهبرحسین سرجدا