حضرت عیسی شده عبدی نعیم
می کنندبااوجدل قوم خصیم
کرده ایم مایک مثل اورابه قبل
آیه کردیم اوومادررابه سهل
برپیمبرهم بگوینداوفقیراست ویتیم
هرچه باشداذن اوباشدنعیم
اونداردیک شریک درحکم خود
بعدعلم هم اختلاف کردندبخود
دوستانی این چنین دشمن هم می شوندروزجزا
متقین باشندجداازماجرا
خوف وحزنی هم ندارنددربقا
سودوافرمی برندروزجزا
هرچه خواهندشدمهیاکامشان
مجرمین هم درکشندادراکشان
هرچه راکردی مهیادرصفاودرجفا
خالقت گشته بری ازتوباشدانتها
سرتان باشدجلااندروجود
رحمتش باشدعطایی پای جود
دررحیمی متقین باشندبه صف
قدسیان هم آرزوداردبه کف
ازکلام زخرفی آیدبه زیبایی کلام
ازطبیعت رنگ وبویش ازکلام زیب کلام
هروجودی می شودتزیین زیبایی براو
نام زیبایی آن زخرف است برسوی او
گرمزخرف گویدش پرت وبلاست
چون به زخرف می رسی زینتش درانتهاست
می خورداویک قسم برمحکم کارش مدام
چون بگویدعربیست یعنی فصیح است این کلام
گرتفکرمی کنی حاصل ترادانش شود
دانش ارباشدعمل آن تعقل می شود
مشرکان راگربپرسی خالق عالم زکیست
برتوگویندخالقش باشدعزیزوابدیست
اوفرستدآب رادرقدرخود
آنچه مرده می کندزنده به جود
اوتوان داده که دردریاودرخشکی رویم
اومنزه باشدوبایدبه سبحانش رویم
خالق است واومربی میرویم سویش به جد
قدسیان هم رهرویست وآرزوداردبه جد
موج بی دریاکجایابدوجود
هستی مااین چنین داردسجود
دیدهرکس ازجهان برگونه ایست
دیدوعنوان ازجهان ازچیده ایست
دروجودت جمع کن اورانکوست
تانباشدیک خوشی کی شناسی ناخوشی
عشق زیبا راگزین این کندباماخوشی
گاه باشدازبرون گاهی درون
می دهدبرتوجهانی پایه چون
این که گویدمن شناسم این بشر
چون زیک سوبتگردباشدبتر
گاه ازجوش درون پی دل برد
زین چنین قصه که راخواهدخرد
احسنی گفتابه خودزین خلقتش
قدسیان هم درصف است تااوبرش