طالب ایمان شدن باشدبه قلب
دین بااکراه ناید درطلب
جبردرایمان خواهی نیست کمال
اختیارش راگزین اینست کمال
عده ای طالب شرکند ب اختیار
حکم درتکوین باشد این قرار
چون خداانسان راخلقش نمود
اختیارش دادوجبرش درربود
برپیامبرگفته است نیستی وکیل
هرکه خواهدمومن ومشرک بدیل
کرده روشن این مسیرش رابه خلق
شاکری خواهد کفوری رابه دلق
گرکنی توغیراین نظم رابرهم زدی
اختیارش راسقط کرده حاصلش بی حاصلی
جبرراگرمی گزینی فعل رسل باشدچرا
نظم انسانی همین است اختیارش برملا
جبرازهرسورود اختیاری درفنا
لوشاربک خلق باشددرجلا
چون خداناخواسته اختیارش سدنکن
جبرباشددرتضاد اختیارش ردنکن
چون خداخواهدهمه راهی شوند
آنچه باشداصل اختیاریست درکمند
سخت گشته اعتراض شرک دین
گرخدامی خواست جمع می کردمومنین
فلاتکونن من الجاهلین
اختیاری سلب گردددرکمین
معجزه کی می شودسالبی دراختیار
اشهدی باجبرایداین نباشدافتخار
عهدمیثاقی شده بعدان گشته خلاف
اختیاری راگزیده این شده اندرطواف
اختلاف باشددلیل اختیار
جبرنایدبکاراختیاراست اختیار
گرکنی جبری کسی رادین گزین
این خلاف نظم باشد مجری اش باشدامین
گرخداخواهدخلق آدم رابه نور
همچنین می کرد ولیک ناخواست زور
پس نباشدزوروزردرکسب دین
قدسیان هم درپی است اینگونه بین