هرچه درجایش قرارعدل است بپا
آنچه دربیجای خود ظلم است بجا
خدایاپاک کن آگاه نبودم
بپوشان زشت هایم به سودم
خدایاآبرویم حفظ کن روزجزایت
بدانم ازدعانایدعمل الاوفایت
دعاباشدزبان حال زارم
نباشدبرقراردرحال کامم
بگفتی میدهم پاداش بازم
کنی خودرارهاآنش نیازم
هرآنچه کرده محصورت جداکن
به سیلی می شود یانرم آن کن
ثواب ایجادگرددازعملها
نتیجه خیروشرگرددثمرها
براه حق گذاری پای خودرا
بهایش دادهای اینجاوآنجا
اگرپشتت کنی اهل جهان را
اگربارخداست گردی کجارا
اگرعالم کنی تسخیربی حق
نیایدذره اش کامت همه لق
بهشت ودوزخم راخودبسازم
خودت آزادکردی چون بسازم
نشایدیک گله ازخالق خود
چوخودکردی خطاچسبد همان خود
کجایی قدسیان فریادکردی
رحیم است وکریم این است مردی