سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ثمره دانش، خلوص در عمل است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :31
بازدید دیروز :42
کل بازدید :118638
تعداد کل یاداشته ها : 234
103/1/10
2:22 ع


مشخصات مدیروبلاگ
 
محمد قدسیان[164]

خبر مایه

آورده پیام زخالق لم یزلی

آنی که بودهادی وفرق مشتری 

تنظیم نموده خیرات وحسنات

شوییم خود کرده مطهرنفسات

طاهرشویم ومس به وجودش ببریم

آنگاه بود نفع زایمان ببریم

تعریف نکنیم خود به داراییمان 

یابهره بریم ازتعاریف دگران 

یاخودبکنیم جدازدیگرمخلوق

وحدت به روح است ودیگربه فروق

چون که خودبرترببینی ازدیگران

نفس بدزایدتراتانفس جان

اکثرابرده شوندهم ثروت وقدرت هم

این رویه نیست دین آن نیزهم 

قدسیان این گفته هایت درلفاف است یاعیان

دین چه باشدآنکه گیردعدل او این جهان وآن جهان


  
  

گفته اندکل از وفاق جزءهاست

این بجاجزء هم درونش کل هاست

چون شودحاصل درون جزء کل

دانه ای رادیده ای زاینده کل

هم درون کل جزء هم جزء کل 

جزء سلول آن شودحاصل به کل

گرکه خواهی قدرجزء وکل کجاست

چون روی قعریکی بی انتهاست 

آفریدست اینچنین زیباکریم

شکرحق شایسته دان اندرحریم 

قدسیان ازجزء گفتی کل ازوآمدبپا

عجزانسان درهمین گفته هاناگفته ها


  
  

آنچه مانده ازگذشته آن بودمیراث ما

گرسوالی داشتیم چون دهدپاسخ به ما

چون که داریم فاصله درزمانی ازوجود

بعض پاسخهای اوماندنی باشد زبود

گرکه پرسیم ازکسی بایدازوگیریم جواب

دیگری پاسخ دهدغایت نگرددآن ثواب

هرچه اومعنی بودداردبه برتفسیرها

یک موافق یک مخالف می دهدپاسخ به جا

تام گفته بشنوی پاسخ جوازی برسوال

چون که نیمش آمده پاسخ خطاباشدروال

پاسخ هرچیزعقل است بادلیل

بادلیل افتدقبول ورنه باشداوذلیل

چون مدلل شدعقل برآن صاحب حکم

بی دلیل ازهرکه شد پایش نشین یکدم به هم

قدسیان ازهرچه گویی عقل اوافضل تراست

عقل باشددرمیان برترزهرصاحب سراست


  
  

هفته وحدت بودامیدما

تاکه صدره یک کنیم دردیدما

این شودحاصل به اقسامی نکو

آنکه گردیده جدانایدچواو

وحدت است اندرنگهبان ازوطن

یاکه جمع فکرهاگردندچومن

اولی رامی شودهم بایدش درجمع شد

وان دگرنایدبهم شایدخیالی دورشد

ظاهرکارهم نشانی دیگراست

هریکی کوبدبه طبلش اوسراست

گرچه باشدوحدتی درعمق جان

هم ببایددیدعیانش هم نهان

وحدت آنست که ازفکرست فزون

آن پسندی که اوثقیل است نزداون

قدسیان کی دهدفکری همی حاصل ثمر

آنکه شداحسن عمل آن دارسر


  
  

چونکه خودنشناختی دیگرشناسی مشکل است

آنکه خودخورده رطب منع ازرطب بار دل است

باورناپخته ات رامی پرستی توعیان

چونکه محبوبت شده کی شوی فارغ ازآن

اولش لایی بگو آنگه به الاالله کوش

ناشناسی چون عدوکی میرودحبی بدوش

ازبزرگان ضعفشان دوری گزین

دربزرگی هم شودضعفی بدین

هرکسی باعینکی بیندجهان

عینک من کی کندرفع دیددیگران

ابتدانقاش رابشناس ونقشش کن طلب

کن مهیالازمه اش برکش همان راکه اوطلب

گرچه باشدذهنهارامرتبت

برترش آنست که اوراضی تراست

قدسیان کفشی به پاکن زن بره

هرچه درسعیت بوداوطالبه


  
  
   1   2      >