سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از ایمان پرسیدند ، فرمود : ] ایمان ، شناختن به دل است و اقرار به زبان و با اندامها بردن فرمان . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :29
بازدید دیروز :40
کل بازدید :119120
تعداد کل یاداشته ها : 234
103/2/6
12:57 ع


مشخصات مدیروبلاگ
 
محمد قدسیان[164]

خبر مایه

ظهرعاشوراشده کربلاغوغاشده

زینب واین کودکان درقیام کربلا

درسپاه یاردین خیل مشتاقان ببین

حافظ دین مبین درقیام کربلا

اکبروعباس بین نوجوانان رشید

آمدندیاری کننددرقیام کربلا

اصغرش نوردوعین زینبش درشوروشین

این همه آزاروکین درقیام کربلا

دست عباسش قلم شده جداکنده زتن

حنجرطفل حزین درقیام کربلا

سربروی نیزه هامی شودنیزه سوار

دیده هابرزینبددرقیام کربلا

گفته شدبرنیزه دارتاکه سرهارابرند

تانبینندظالمین درقیام کربلا


  
  

به گلزاری سفرافتادمارا

که بوی اوبه سربردست هوارا

دوچندغنچه دگرگل بودشادان

که بادی بس عظیم پیچیدهوارا

بجزچندگل که خالق مصلحت دید

دگرگلهاسرافشان شدشمارا

یکی دیدم که گل گمگشته دارد

بگویداونشانی ازهمارا

بدیدم کوفتاده برروی گل

همی بوسدگلوافتاده هارا

بنال ای قدسیان ازدردعظمی

که پیچیده هواراهم سمارا

 

 


  
  

حنجرسرخ شهادت همنواباناله دل می شود

تیزی خنجرببین بربوسه گاه حنجرعاجزمی شود

ازقفابردسرونازدبه خونخواری خود

صوت قران ازلب خشکیده برنی می شود

خم شده بانوی صبرهی زندشمشیرهارابرکنار

چشمش افتادبرسرببریده صابرمی شود

بوسه باران می کندرگهای خونین گلو

این صبوری دراسارت افتضاح کین می شود


  
  

صباصبح شدخبرنامدازآن یاروفادارم

چگونه طی کنم روزورسانم آن به شب کارم

به هروادی نظرکردم توراخوانندبه مشتاقی

بگویندمنتظرباشیم که یاری درسفرداریم

الایارسفرکرده بدانم بارخودبستی

به فرمانی دهدخالق به استقبال بشتابیم

عزیزم قدسیان برگوتوهم خودرافداکردی

که باشی درصف یاران سبک بالان پراندازیم


  
  

ای آسمان خون گریه کن ازعشق روی رهبرت

این رهبرآزاده وازسرگذشته دربرت

این رهبرآزاده ات یکتابوداودرزمین

هل من ناصرخواندن ازاوهیهات من الذله اش

باخاندانش یکسره هجرت به روی حق نمود

ازجان گذشت وجان خریداوراخداوندکریم

ای اسوه عشق ویقین ای زاده خیرالبرین

ازپاتاسرشتافتی یکسربروی این زمین

توکربلا راساختی ازخون خودرنگین چنین

چون شاخه ای ببریده شدازآل اطهاررسول

سرازقفاببریده انداین دشمنان بی یقین

زهرای اطهرلاله گون دیدش پسربراین زمین

آن دشمنان نابکاربراین بدنهاتاختند

خودتاختندامایقین درپیش بودکه باختند

ای دوستان من ببین مولاچنین تابان شده

رنگین سرورنگین تن وننگین همه این دشمنان

دیدندهمه دشمنان چون خوارگشتنددرزمان

این ننگ راننگین تردراین اسارت ساختند

بانوی مازینبش بانطق خودرسوانمود

رسواترازرسواشدنداین جانیان نابکار

تاآدم وعالم بپاباشددراین دهروزمان

بفرستداوصلوات برآل رسول واولیا

ای خالق یکتابیابخشاگناهان مرا

تاکه نگردم روسیاه ازنورنورانی حق

قدسابیاتوبنده شوبرخالق یکتای خود

اجرت دهدصبری جمیل براین تن چون خاکیت  


90/9/1::: 11:6 ع
نظر()
  
  
<      1   2